شکوه از یار مگویید به اغیار الا
از کتاب:
دیوان صافی (اشعار فارسی)
اثر:
صافی هیرانی (1873-1942)
2 دقیقه
504 مشاهده
شکوه از یار مگویید به اغیار الا
زانکه لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِعربی
جلوهٔ یار مجویید ز اغیار الا
زانکه لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِعربی
امل از دیر فنا نیست که خان الم است
طمع از کان جفا نیست مکان عدم است
هر چه از یار ز اغیار بدانی ندم است
زانکه لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِعربی
تا به کی طول امل داری ازین ویرانه؟
تا به کی زهد امل خواهی تو با افسانه؟
همه بی مایه رود جز کرم جانانه
زانکهلَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِعربی
تا به کی سر زدگی در پی دنیا داری؟
تا به کی دل ز پی عالم و یغما داری؟
هر چه داری همه از نعمت مولا داری
زانکه لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِعربی
خرقهٔ هستی بینداز و مینداز به دوش
جامهٔ نیستی و فقر و قناعت را پوش
سر لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَعربی باز آر به گوش
زانکه لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِعربی
بجز از ياهوعربی ندانیم مرا بالله هوعربی
گوی من هوعربی بگوئیم و تو را الا هوعربی
نیک و بد ظاهر و باطن همه را مولا هوعربی
زانکه لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِعربی
صافیاتخلص تا به کی اندر پی مال و جاهی؟
تو گدا هستی چرا میزنی لاف شاهی؟
رو به درگاه خدا کرده به هر چه خواهی
زانکه لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِعربی