سر بر ندارم از در آن دلبر نایاب ما

لە کتێبی:
دیوان صافی (اشعار فارسی)
بەرهەمی:
سافی هیرانی (1873-1942)
 1 خولەک  409 بینین
سر بر ندارم از در آن دلبر نایاب ما
گر چه روا دارد ستم بهر دل بی تاب ما
اشک وفا هر جا که ریخت خار جفا روئیده شد
در انتظار یار خود این دیده‌ٔ خوناب ما
کفر دو زلف و نور رو با هم عجایب معجز است
اندر خیال سرّ آن شبها نیاید خواب ما
بیماری چشم نگار در دو جهان همتاش نیست
چون نقش صنع قدرتست آن نرگس سیراب ما
صافیناسناوی ئەدەبی به امید سرت نزدیک می خواران مرو
پایت منه در بحر عشق گر ترسی از گرداب ما