ای که چشم تو مرا هم می و هم پیمانه
از کتاب:
دیوان صافی (اشعار فارسی)
اثر:
صافی هیرانی (1873-1942)
1 دقیقه
489 مشاهده
ای که چشم تو مرا هم می و هم پیمانه
من از این نکته گهی مست، گهی دیوانه
پای بند سر زلفت همه لیلای جهان
همه مجنون تو گر عاقل و گر فرزانه
شده حبس قفس عشق تو مرغ دل ما
دانه تو میدهی بر مرغ که در هر لانه
جان تویی ورنه همین کالبد ما عدمست
بی وجود تو چو آباد بود ویرانه
تو شه مایی و ما جمله گدای در تو
ما به امید عطای تو ز هر کاشانه
من که فرقی نکنم معبده و میکده را
چو تو خواهیم ز هر جایگه و هر خانه
صافیاتخلص جلوه اگر در دو جهان بسیارست
لیک خود جلوهگری نیست بجز جانانه