ز دست نفس بد فریاد پریشان گشتهام بر باد
از کتاب:
دیوان صافی (اشعار فارسی)
اثر:
صافی هیرانی (1873-1942)
1 دقیقه
493 مشاهده
ز دست نفس بد فریاد پریشان گشتهام بر باد
همی خواهم ز تو امداد مدد یا ساكن البغدادعربی
ز عشقت پر دل از خون است سرشکم آب جیحونست
غم از حد بیرونست مدد یا ساكن البغدادعربی
سگانت را منم کمتر گدا را آمدم بر در
خجالتبارم ای سرور مدد یا ساكن البغدادعربی
سیه رویم بسی نادم به درگاه توم خادم
فراموشم مکن دایم مدد یا ساكن البغدادعربی
منم در کوی تو یارا ز درگاهت صدان ما را
ندارم من دیگر جا را مدد یا ساكن البغدادعربی
چو ما را جز تو نبود کس غم و اندوه دارم بس
به فریاد و فغانم رس مدد يا ساكن البغدادعربی
که صافیتخلص کلب گیلانست ز اولاد سلیمانست
ز عشقت سینه بریانست مدد یا ساكن البغدادعربی