مرا که دوش دو چشم از غم نگار تر آمد

لە کتێبی:
دیوان وفایی (اشعار فارسی)
بەرهەمی:
وەفایی (1844-1902)
 1 خولەک  498 بینین
مرا که دوش دو چشم از غم نگار تر آمد
پگاه آن که ستاره روان شود سحر آمد
چنان که گل شکفد سرو بالا از اثر ابر
ز گریه‌ام صنم من به خنده جلوه‌گر آمد
که هان مرغ «وفاییناسناوی ئەدەبی» شب فراق سرآمد
تو را مراد برآمد که آفتاب برآمد