روحانیان اگر گل کوی تو بو کنند

از کتاب:
اشعار فارسی محوی
اثر:
محوی (1836-1906)
 1 دقیقه  1408 مشاهده
روحانیان اگر گل کوی تو بو کنند
کی نشئه‌ای عبیر بهشت آرزو کنند
خورشید ماه روز شود مه به شب هلال
با ما هم آفتاب و مه را روبرو کنند
از کحل نور سرمه‌کش چشم دل شوند
آنان که خاک آن سرکو رفت و رو کنند
«طوبی له» از زبان ملایک رسد به گوش
در خلد اگر ز کشته‌ی تو گفتگو کنند
نتوان بشست گرد غم از خاکسار عشق
او را به آب کوثر اگر شستشو کنند
در سر هوای سجده بر آن در روا بود
آن قوم را که دل آب وضو کنند
دیدند یک نظر بت ما این برهمنان
تا حشر بر رخ بت و بتگر تفو کنند
رانند خون اشک به رخ هر دم آن گروه
خواهند پاس پرورش آبرو کنند
خاموشی است دأب محبّت که می‌کشان
از خامی است محویتخلص اگر ها و هو کنند