طرّه از باد وزان لرزان به روی دلبر است

از کتاب:
دیوان وفایی (اشعار فارسی)
اثر:
وفایی (1844-1902)
 1 دقیقه  587 مشاهده
طرّه از باد وزان لرزان به روی دلبر است
کافرم گر باغبان باغ جنت کافر است
ابروان نازنینی بی قرارم کرده است
یا رب این آتش مگر از مهر در نیلوفر است
تا ز وصف زلف و لب در باغ رویت دم زدم
نو نهال خامه‌ام را شکر و عنبر بر است
طرّه‌ی آشفته است نازم که بر ابروی کج
راست چون در قلب کافر ذوالفقار حیدر است
با قد خم، ناله‌ی جانکاه، آه سینه‌ام
بی تو گویی نغمه‌های عود و و دود مجمر است
از غمت با چشم خونین می‌خورم خون جگر
بی تو در بزم غم آنم باده اینم ساغر است
دیده روشن کن مرا باری به لطف از در درآ
تا کی آخر، دلبرا، چشم «وفاییتخلص» بر در است!