مخمس صافی بر غزل «شیخ رضا» در مدح حضرت غوث الوری الشیخ عبدالقادر الگیلانی «قدس سره»

از کتاب:
دیوان صافی (اشعار فارسی)
اثر:
صافی هیرانی (1873-1942)
 2 دقیقه  630 مشاهده
مده واعظ دیگر وعظ بهشت و حور غلمانش
نخواهم قصر جنت، آب کوثر، طاق ایوانش
به پیش زنده‌دلها چیست قدر باغ و بستانش
گلستانی که خواهی آستان غوث گیلانش
زده فیض مقدس خیمه در صحن خیابانش
نهاده پای بر دوشش ز سدره احمد مختار
ازان شد مفخر هر کامگار و مخزن اسرار
عبید درگهش را خود نه هر ابدال و هر ابرار
غلام کمترینش را لقب شد خواجهٔ احرار
به قطب العارفينعربی مشهور شد طفل دبستانش
غلام همت آن شاهباز هستیم تا مردن
که خاک بی بها از یک نگاهی کیمیا کردن
گروه چاکران او زد و عالم گرو بردن
شهنشاهان طفیل و تاجداران باج بر گردن
خداوندان اسیر و شهریاران بندهٔ فرمانش
مدار خامهٔ قدرت بود پرگار ابرویش
مقام جلوه‌گاه حق بود آن جبههٔ رویش
مزار رهنمایان شریعت مأمن سویش
مطاف پیر مردان طریقت کعبهٔ کویش
سر گردن فرازان حقیقت گوی میدانش
رفاعی راهم او بخشید تاج عز و مقصودش
چو نسبت داشت از قربت و خویشان معدودش
طفیل خوان انعامش نه هر شبلی و داودش
بها و نقشبندی خوشه‌چین خرمن جودش
شهاب سهره‌وردی کاسه لیس خوان احسانش
گروه پختگان یکسر به دل آمادهٔ عشقش
نظامیشخص و قیسشخص و مولاناشخص غلام زادهٔ عشقش
چو منصورشخص انا الحقعربی گو بسی جاندادهٔ عشقش
هزاران شمس تبریزیشخص خراب بادهٔ عشقش
هزاران پیر جامی جرعه‌نوش بزم احسانش
نجوید صافیتخلص هرگز مقصد از قدسیان یعنی
بجز تو دیگری کی خواهد از ناسوتیان یعنی؟
سوای رفعتت نبود امید عاصیان یعنی
رضاشخص را همتی شهباز لاهوت آشیان یعنی
بیفگن استخوانی و سگ درگاه خود خوانش