دیده بینا کنم و روی نگاری بینم

از کتاب:
دیوان صافی (اشعار فارسی)
اثر:
صافی هیرانی (1873-1942)
 1 دقیقه  349 مشاهده
دیده بینا کنم و روی نگاری بینم
وندر آن باغ صفا تازه بهاری بینم
طالب گنج نهانیم به ویرانهٔ دل
که در آن ملک عدم طرفه دیاری بینم
همه اسرار در آن کان نماید لیکن
به همه کس ننماید چه کاری بینم
این نه جای است به اغیار نمایند یاران
با هر لحظه درو جلوه هزاری بینم
کائناتیست نه شایستگی دم زدنست
مگر آن سر که درو نوع خماری بینم
نه به هر نطق روایست «اناالحقعربی» گفتن
ورنه منصوراعلام صفت بر سر داری بینم
من که نخچیر ویم چاره ندارم صافیتخلص
چو درین بیشهٔ عشق شیر شکاری بینم