مثنوی از سیاق شیخ مثنوی شیخ جلال الدین رومی و مخالفهٔ او از بحث نی و دل

لە کتێبی:
دیوان صافی (اشعار فارسی)
بەرهەمی:
سافی هیرانی (1873-1942)
 1 خولەک  342 بینین
مشنو از نی این حکایت‌های خام
راز خود گوید به پیش خاص و عام
از جفای یار خود زاری کند
قصهٔ ایام غمخواری کند
شکوه‌ها از یار با اغیار داشت
رازها اندر سر بازار داشت
چون به هر جا سرکشی‌ها داشت نی
از نیستانش جدا کردند وی
بشنو از دل محرم عشّاق اوست
هم فرح افزای هر مشتاق اوست
شأن لاهوتی به ناسوتی نگفت
راز باطن را به ظاهرها نهفت
دل همیشه جلوه‌گاه رحمت است
مظهر نور ضیای وحدت است
دل مکان «كان او أدنیعەرەبی» بود
دل مقام «كنز لايفنیعەرەبی» بود
قاب قوسينعەرەبی و سرای لامکان
دل همیشه داشت زیشان را نشان
دل کتاب علم اسرار لدن
دل مکارم خانه‌ایست از امر کن
مصحف دل آیت مولا بود
مظهر اسرار ما اوحی بود
دل صنایع خانهٔ صنع خداست
دل بدایع خانهٔ حق را سزاست
دل چراغ ليلة الاسراعەرەبی بود
مخزن سر شه لولا بود
جزء در کل است دل زین کائنات
کائنات از کل جزءش سانحات
از کتاب دل حکم‌ها گوش دار
تا شوی زین کنه عالم هوشیار
صافیناسناوی ئەدەبی از حالات دل داد این پیام
گوش کن گر هوش داری و السّلام