در ذکر حکام دینور و شهره زول که اشتهار دارند به حسنویه

لە کتێبی:
شرفنامه
بەرهەمی:
شەرەف خان بەدلیسی (1543-1603)
 5 خولەک  1532 بینین

بر الواح ضمایر مستخبران احوال اوایل و اواخر و خواطر مهر کردار مستحفظان قضایای اکابر و اصاغر مختفی و مستتر نماند که حسنویه بن حسینکەس به اتفاق مؤرخان با رکن الدوله بن بویه دیلمیکەس معاصر بوده و در زمان او کار و بار حسنویهکەس عروج تمام یافته با وجود این کفران نعمت نموده با رکن الدولهکەس طریقهٔ عصیان اظهار کرده بنابرین او وزیر خود ابن العمیدکەس را با لشکر گران در شهور سنه تسع و خمسین و ثلثمایه٣٥٨=969-970 بر سر او فرستاده، حسنویهکەس کسان در میان انداخته آن لشکر را به صلح باز گردانید. و گویند او را اموال و اسباب بی‌نهایت بوده، از آن جمله هر ساله مبلغ کلی در رضاء حق سبحانه و تعالی تصدق نمودی. و وفات او در روز شنبه سیم شهر ربیع الاول سنه تسع و ستین و ثلثمایه٣٦٨/٠١/٠٣=979/10/2 واقع شده.

بدر بن حسنویهکەس بعد از پدر به حکومت رسید و در سنه ثمان و ثمانین و ثلثمایه٣٨٨=998 عظیم الشان شده چنانچه از دیوان بغدادشوێن او را ناصر الدولهکەس لقب نهادند و او از دینورشوێن تا اهوازشوێن و خوزستانشوێن و بروجردشوێن و اسدآبادشوێن و نهاوندشوێن از قلاع و جبال و صحاری آنجا را در تصرف داشت. آخر در سنه خمس و أربعمائة٤٠٥=1014-1015 بر سر قلعه کوسجدشوێن رفته، حسین بن منصورکەس آنجا را محاصره کرد و چنان زمستان صعب روی داد که لشکرش هر چند خواستند که ترک محاصره نماید تمکین نداد. آخر بی‌تاب شد. درین اثنا طایفه از جورقانشوێن قصد او نموده بالضرورة فرار کرد. هلال بن بدرکەس میانه او و پدر چندان صفایی نبود هم در سنه خمس و أربعمائة٤٠٥=1014-1015 در میان ایشان جنگ و محاربه واقع شد. آخر الامر هلالکەس در جنگ فخر الملککەس وزیر در بغدادشوێن گرفتار گشته، محبوس گردید و چون جلال الدوله بن بهاء الدوله بن عضد الدوله بن رکن الدولهکەس که در آن حین حاکم بغدادشوێن بود شنید که شمس الدوله بن فخر الدوله بن رکن الدوله حسن بن بویهکەس صاحب همدانشوێن طمع در الکای بدرکەس کرده هلالکەس را از قید بیرون آورد به لشکر و اسلحه معاونت نموده او را روانهٔ الکاء موروثی ساخت. میانه او و شمس الدولهکەس در ذی الحجه سنه خمس و أربعمائة٤٠٥=1015/6 جنگ عظیم واقع شده. هلالکەس در آن معرکه، تاب لمعه تیغ شمس الدولهکەس نیاورده در افق زوال بدست دلیران خون آشام قتال به شام ادبار رسید. طاهر بن هلالکەس هنوز پدرش در شهره زولشوێن مقید بود که او از هراس جد خود بدانجا پناه برده بود. بعد از چند وقت بر سر الکاء جد آمده بر دست شمس الدولهکەس گرفتار گشته در سنه ست و أربعمائة٤٠٦=1015-1016 خلاص شده و هم در آن سال در دست ابوالشوککەس به قتل رسید.

بدر بن طاهر بن هلالکەس در سنه ثمان و ثمانین و أربعمائة٤٨٨=1095 به حکم ابراهیم نیالکەس حاکم به استقلال قومش و دینورشوێن گردید. ابوالفتح محمد بن عیارکەس مدت بیست سال در حلوانشوێن حکومت کرد. در شهور سنه احدی و أربعمائة٤٠١= از دار فنا به دار بقا رحلت نمود. و او از قبیله اکرادناوی تایبەت دیگر است از نبایر و نتایج حسنویهناوی تایبەت نیست اما مؤرخان او را نیز از جمله حکام دینورشوێن و شهره زولشوێن عد کرده‌اند و دارالملکش قومش و شهره زولشوێن بوده.

ابوالشوک بن محمد بن عیارکەس لقبش حسام الدولهکەس است. در سنه احدی و عشرین و أربعمائة٤٢١= بر ولایت قوما استیلا یافت و پیوسته میان او و برادران نزاع بود. آخر در سنه سبع و ثلاثین و أربعمائة٤٣٧= درگذشت.

مهلهلکەس برادرش المکنی بابوالماجدکەس در سنه اثنی و اربعین و أربعمائة٤٤٢=1050-1051 به خدمت طغرل بیگ سلجوقیکەس رفته به استخلاص برادرش سرخابکەس که محبوس بود. سعی بلیغ کرده التماس او به عزّ اجابت مقرون گردید. سرخاب بن محمدکەس بعد از خلاص از قید طغرل بیگکەس به حکومت ماهکیشوێن رفته اوقات در آنجا به سر می‌برد و قبل ازین بنا بر فتنه‌انگیزی اقوامش او را در سنه تسع و ثلاثین و أربعمائة٤٣٨=1046-1047 گرفته به نزد ابراهیم نیالکەس بردند. ابراهیم بیگکەس چشم او را از نور بصر عاطل ساخت. سعدی بن ابوالشوککەس به دست عمش سرخابکەس گرفتار شده در قلعهٔ او محبوس بود تا آنکه ابوالعسکر ولد سرخابکەس او را بعد از واقعهٔ پدر خلاص کرد و او در سنه اربع و اربعین و أربعمائة٤٤٤=1052-1053 با لشکر گران از جانب طغرل بیگکەس به عراق عربشوێن رفته، عم خود مهلهل را بگرفت.

سرخاب بن بدر بن مهلهل المکنی بابی الفوارسکەس المعروف به ابن ابی الشوککەس مدتی والی ولایت شهره زولشوێن و قوما بود. در شهور سنه خمس و تسعین و أربعمائة٤٨٥=1092 بر قلعه جقندکانشوێن که مدتی بود که از تصرف ایشان به در رفته بود دست یافت و او را اموال و اسباب بی‌نهایه بود. وفاتش در شوال سنه خمسمایه٥٠٠=1107/6 واقع شد.

ابوالمنصورکەس بعد از پدر به حکومت رسید و مدت صد و سی سال امارت در آن دودمان بود.