در ذکر حکام دینور و شهره زول که اشتهار دارند به حسنویه

Li pirtûka:
Šarafnāme
Berhema:
Şeref Xan Bedlîsî (1543-1603)
 5 Xulek  1175 Dîtin

بر الواح ضمایر مستخبران احوال اوایل و اواخر و خواطر مهر کردار مستحفظان قضایای اکابر و اصاغر مختفی و مستتر نماند که حسنویه بن حسینKes به اتفاق مؤرخان با رکن الدوله بن بویه دیلمیKes معاصر بوده و در زمان او کار و بار حسنویهKes عروج تمام یافته با وجود این کفران نعمت نموده با رکن الدولهKes طریقهٔ عصیان اظهار کرده بنابرین او وزیر خود ابن العمیدKes را با لشکر گران در شهور سنه تسع و خمسین و ثلثمایه٣٥٨=969-970 بر سر او فرستاده، حسنویهKes کسان در میان انداخته آن لشکر را به صلح باز گردانید. و گویند او را اموال و اسباب بی‌نهایت بوده، از آن جمله هر ساله مبلغ کلی در رضاء حق سبحانه و تعالی تصدق نمودی. و وفات او در روز شنبه سیم شهر ربیع الاول سنه تسع و ستین و ثلثمایه٣٦٨/٠١/٠٣=979/10/2 واقع شده.

بدر بن حسنویهKes بعد از پدر به حکومت رسید و در سنه ثمان و ثمانین و ثلثمایه٣٨٨=998 عظیم الشان شده چنانچه از دیوان بغدادCih او را ناصر الدولهKes لقب نهادند و او از دینورCih تا اهوازCih و خوزستانCih و بروجردCih و اسدآبادCih و نهاوندCih از قلاع و جبال و صحاری آنجا را در تصرف داشت. آخر در سنه خمس و أربعمائة٤٠٥=1014-1015 بر سر قلعه کوسجدCih رفته، حسین بن منصورKes آنجا را محاصره کرد و چنان زمستان صعب روی داد که لشکرش هر چند خواستند که ترک محاصره نماید تمکین نداد. آخر بی‌تاب شد. درین اثنا طایفه از جورقانCih قصد او نموده بالضرورة فرار کرد. هلال بن بدرKes میانه او و پدر چندان صفایی نبود هم در سنه خمس و أربعمائة٤٠٥=1014-1015 در میان ایشان جنگ و محاربه واقع شد. آخر الامر هلالKes در جنگ فخر الملکKes وزیر در بغدادCih گرفتار گشته، محبوس گردید و چون جلال الدوله بن بهاء الدوله بن عضد الدوله بن رکن الدولهKes که در آن حین حاکم بغدادCih بود شنید که شمس الدوله بن فخر الدوله بن رکن الدوله حسن بن بویهKes صاحب همدانCih طمع در الکای بدرKes کرده هلالKes را از قید بیرون آورد به لشکر و اسلحه معاونت نموده او را روانهٔ الکاء موروثی ساخت. میانه او و شمس الدولهKes در ذی الحجه سنه خمس و أربعمائة٤٠٥=1015/6 جنگ عظیم واقع شده. هلالKes در آن معرکه، تاب لمعه تیغ شمس الدولهKes نیاورده در افق زوال بدست دلیران خون آشام قتال به شام ادبار رسید. طاهر بن هلالKes هنوز پدرش در شهره زولCih مقید بود که او از هراس جد خود بدانجا پناه برده بود. بعد از چند وقت بر سر الکاء جد آمده بر دست شمس الدولهKes گرفتار گشته در سنه ست و أربعمائة٤٠٦=1015-1016 خلاص شده و هم در آن سال در دست ابوالشوکKes به قتل رسید.

بدر بن طاهر بن هلالKes در سنه ثمان و ثمانین و أربعمائة٤٨٨=1095 به حکم ابراهیم نیالKes حاکم به استقلال قومش و دینورCih گردید. ابوالفتح محمد بن عیارKes مدت بیست سال در حلوانCih حکومت کرد. در شهور سنه احدی و أربعمائة٤٠١= از دار فنا به دار بقا رحلت نمود. و او از قبیله اکرادNava taybet دیگر است از نبایر و نتایج حسنویهNava taybet نیست اما مؤرخان او را نیز از جمله حکام دینورCih و شهره زولCih عد کرده‌اند و دارالملکش قومش و شهره زولCih بوده.

ابوالشوک بن محمد بن عیارKes لقبش حسام الدولهKes است. در سنه احدی و عشرین و أربعمائة٤٢١= بر ولایت قوما استیلا یافت و پیوسته میان او و برادران نزاع بود. آخر در سنه سبع و ثلاثین و أربعمائة٤٣٧= درگذشت.

مهلهلKes برادرش المکنی بابوالماجدKes در سنه اثنی و اربعین و أربعمائة٤٤٢=1050-1051 به خدمت طغرل بیگ سلجوقیKes رفته به استخلاص برادرش سرخابKes که محبوس بود. سعی بلیغ کرده التماس او به عزّ اجابت مقرون گردید. سرخاب بن محمدKes بعد از خلاص از قید طغرل بیگKes به حکومت ماهکیCih رفته اوقات در آنجا به سر می‌برد و قبل ازین بنا بر فتنه‌انگیزی اقوامش او را در سنه تسع و ثلاثین و أربعمائة٤٣٨=1046-1047 گرفته به نزد ابراهیم نیالKes بردند. ابراهیم بیگKes چشم او را از نور بصر عاطل ساخت. سعدی بن ابوالشوکKes به دست عمش سرخابKes گرفتار شده در قلعهٔ او محبوس بود تا آنکه ابوالعسکر ولد سرخابKes او را بعد از واقعهٔ پدر خلاص کرد و او در سنه اربع و اربعین و أربعمائة٤٤٤=1052-1053 با لشکر گران از جانب طغرل بیگKes به عراق عربCih رفته، عم خود مهلهل را بگرفت.

سرخاب بن بدر بن مهلهل المکنی بابی الفوارسKes المعروف به ابن ابی الشوکKes مدتی والی ولایت شهره زولCih و قوما بود. در شهور سنه خمس و تسعین و أربعمائة٤٨٥=1092 بر قلعه جقندکانCih که مدتی بود که از تصرف ایشان به در رفته بود دست یافت و او را اموال و اسباب بی‌نهایه بود. وفاتش در شوال سنه خمسمایه٥٠٠=1107/6 واقع شد.

ابوالمنصورKes بعد از پدر به حکومت رسید و مدت صد و سی سال امارت در آن دودمان بود.