چنین صورت تو داری چین ندارد
از کتاب:
اشعار فارسی سالم
اثر:
سالم (1800-1866)
1 دقیقه
858 مشاهده
چنین صورت تو داری چین ندارد
دریغا رخصت ماچین ندارد
به صحن کعبهی رخ طره پازد:
که این دیوانه هندو دین ندارد!
هر آن طلعت که مه دارد. تو داری
ولی او طرهی مشکین ندارد
زچشمت مرغ دل مشکل برد جان
که تاب پنجهی شاهین ندارد!
الا ای خسرو خوبان نگاهی!
که فرهادی چو من شیرین ندارد
تو خفته بر سریر ناز شبها
سر من تا سحر بالین ندارد!
نگاهت تا نریزد خون سالمتخلص
به میدان نظر تسکین ندارد