من که همواره سگ کوی شه گیلانم

از کتاب:
دیوان صافی (اشعار فارسی)
اثر:
صافی هیرانی (1873-1942)
 1 دقیقه  220 مشاهده
من که همواره سگ کوی شه گیلانم
بهر ما بس بود این دولت بی پایانم
نه سر میکده داریم و نه پای مسجد
دیده جز کعبهٔ کویش نه به این و آنم
ما به هر دایره جویای جمال یاریم
همچو پرگار بر این نقطه که سرگردانیم
دل به طوف حرم کعبهٔ رویش میگفت
کافر عشقم از آن مستحق غفرانم
گهی در صومعهٔ عبّادم و گه راهب دیر
لیک ازین هر دو یکی خواه و یکی جویانم
گهی در دوزخ هجرانم و گه جنت وصل
ما که در جنت و ناریم ازین حیرانم
صافیاتخلص باک نه رسوایی و می‌گویم باز
من که همواره سگ کوی شه گیلانم