دانیم که عمر از شب هجران بسر آید

از کتاب:
دیوان صافی (اشعار فارسی)
اثر:
صافی هیرانی (1873-1942)
 1 دقیقه  535 مشاهده
دانیم که عمر از شب هجران بسر آید
باری چه شدی وصالش بدر آید؟
از ناوک دلدوز نگارم نبود باک
خواهم ز خدا نیش ویم بر جگر آید
در عهد و وفای ویم و بازنگردم
ور نفخ زند صور و ز حشرم خبر آید
هر چند که می‌نالم و با ما نکند رو
ای وای ازین ناله اگر بی خبر آید
وعدست نگار آید و خونم که بریزد
ای کاش ازین مژده اگر زودتر آید
ما را دیتی خون بود بادیهٔ دستش
چون من بکشد گر به کف سیم و زر آید
صافیتخلص ز علامات چون این میکشدت دوست
آن زلف چو عقرب که به برج قمر آید