ای روی تو از بهشت شد باب

از کتاب:
دیوان صافی (اشعار فارسی)
اثر:
صافی هیرانی (1873-1942)
 1 دقیقه  345 مشاهده
ای روی تو از بهشت شد باب
ای راحت جان دوست و احباب
بی روی توم نباشد آرام
ای مجمع جمله یار و اصحاب
طول همه شب ز چشم من پرس
چون بی رخ تو نیایدم خواب
از دوری تو چو نیست خوابم
دیگر چه کنم فرش سنجاب؟
از گریهٔ چشم و سوزش دل
غرقیم میان آتش و آب
روزم ز شبت شبان تار است
ای کاش در آمدی مهی تاب
زاهد چو بدید کمان ابروانت
برتافت رخش ز طاق محراب
شیرین لب و دهانت ای دوست
صد طعنه زده به شهد و قنداب
نقاش صور نمی‌نگارد
چون نقش رخت لطیف نایاب
نرگس نه به دیدهٔ تو ماند
چون بر می و جام مست و سیراب
صافیتخلص ز جهان وفا مجویید
زین پنج و دو روز عمر دریاب