بازم از سودای مهر وی درون پر ماتم است
از کتاب:
دیوان مولانا خالد
اثر:
مولانا خالد (1779-1828)
1 دقیقه
686 مشاهده
بازم از سودای مهر وی درون پر ماتم است
رشته كارم ز زلف درهمش خم در خم است
آبرويم ز آتش رخسار او بر باد شد
آری آری با وجود خور چه جای شبنم است؟
خرده بينان را كند آگاه خالش زير لب
در فضای آفرينش، گر بود مثلش، كم است
زخم دل را مرهم جستم، نمود چين زلف
خَستگان را کی تسلایی ز مشكين مرهم است
هركه ديد آن شاه خوبان را رسنبازی زلف
بيژن چاه زنخدانش شود گر رستم است
خالدتخلص اندر قولها، لاف فصاحت می زند
ليك در وصف جمال آن پريوش، ابكم است