در ذکر حکام برادوست که منحصر بر دو شعبه است

لە کتێبی:
شرفنامه
بەرهەمی:
شەرەف خان بەدلیسی (1543-1603)
 6 خولەک  741 بینین

پوشیده نماند که اصل حکام برادوست از طایفۀ کوران است و به روایتی اصح از اولاد هلال بن بدر حسنویه است که حاکم دینور و شهره زول بوده‌اند. هلال در جنگ شمس الدوله؛ دیلمی والی همدان به قتل رسید، اولادش به این دیار افتاد. سه برادر بوده‌اند؛ یکی به‌جای پدر، والی شهره زول شد و برادر دیگر، حاکم عشیرت اکو گشته و برادر دیگر در بدو حال در ناحیۀ خان الماس من اعمال اورمی آمده، آنجا را به طریق ملکیت متصرف شده، مرتبه به مرتبه، ترقی در احوال ایشان پیدا شد تا به مرتبۀ امارت رسیدند و اعتقاد مردم برادوست آن است که حاکمان ایشان از اولاد بلال است اما غلط است، هلال است و ارشد آن دودمان و خلاصۀ آن خاندان، غازی قران؛ ولد سلطان احمد است که قبل از اطاعت امراء کردستان به آستانۀ شاه اسماعیل، خلق بسیار از جماعت قزلباشان که در اورمی بوده تا موازی هزار نفر یکدفعه در جنگ به قتل آورد.

چون به اتفاق امرا و حکام کردستان به عز بساط‌بوسی شاه اسماعیل رسیدند شاه اسماعیل او را اعزاز و احترام کرده، نام او را موسوم به غازی قران ساخت و ناحیۀ ترکور و ناحیۀ صومای و ناحیۀ دول مع مضافات و قلاع و ملحقات بدو ارزانی داشته، منشور ایالت داد.

آخر همراه حکام و امرای کردستان به عتبۀ علیّۀ سلطان سلیم خان درآمده، در تاریخی که سلطان سلیمان خان غازی به‌عزم تسخیر ولایت عجم عنان عزیمت به طرف تبریز و آذربیجان معطوف داشت، غازی قران به شرف همزبانی و مشاوره سفر نصرت اثر عز تقرب سلطانی یافته، کلمات او در باب رأی و تدبیر عجم موافق رأی پادشاهی آمده، در اعزاز و احترام او کوشیده، مبلغی از ولایت اربیل و بغداد و دیاربکر افراز سنجاق او فرموده، به نوازشات پادشاهی ممتاز و مفتخر شد و مدتها در امارت و حکومت، کامرانی و حکم‌رانی کرده، عمر طویل یافت و بعد از وفات در صفحۀ روزگار، شاه محمد بیگ و علی بیگ نام؛ دو پسر گذاشت.

شعبۀ اوّل در ذکر امراء صومای: شاه محمد بیگ بن غازی قران بعد از فوت پدرش متصدی امارت گشت و چون چند سال به امر حکومت قیام و اقدام نمود، به جوار رحمت حق پیوسته، ازو بوداق بیگ و حسن و اسکندر و زینل؛ چهار پسر ماند. امارت به پسر بزرگش مقرر شد.

بوداق بیگ بن شاه محمد بیگ بعد از فوت پدر به‌موجب نشان دولت (همعنان) سلطان سلیم خان متصدی قلادۀ امارت شد. او نیز ازین دار فنا به عالم بقا رحلت کرد. ازو اولیا بیگ و شاه محمد بیگ و شاه قلی بیگ و سیدی نام؛ چهار پسر ماند و چون پسران خوردسال مانده، لیاقت و استعداد امارت نداشتند حکومت برادوست به برادرش حسن بیگ قرار گرفت.

حسن بیگ بن شاه محمد بیگ بعد از برادرش به‌موجب حکم سلطانی منصب امارت برادوست بدو عنایت و ارزانی شد. چون به عشائر و اقوام سلوک پسندیده نمیکرد و امراء همجوار ازو ناخشنود بودند، اقوام ازو متشکی گشته، به‌موجب عرض زینل بیگ متوجه آستانه شده حکم همایون به نام حسین پاشای میر میران «وان» عز اصدار یافت که تفحص احوال حسن بیگ نماید.

حسب الفرمان قضا جریان، حسن بیگ را در دیوان «وان» حاضر گردانیده بعد از تفتیش و تفحص او را از درختی که در میانۀ سرای، واقع شده از گردن آویختند. بعد از صلب و سیاست او امارت برادوست به علی بیگ مقرر فرمودند. علی بیگ بن غازی قران بعد از قتل حسن بیگ به‌موجب عرض و صوابدید حسین پاشا از سدۀ سنیۀ سلطان سلیم خان حکومت به علی بیگ مفوض شد.

چون چند سال از ایام حکومت او متمادی گشت عشیرت برادوست به حکومت اولیا بیگ مایل و راغب گشته از علی بیگ روگردان شده، به استدعای حکومت، اولیا بیگ روانۀ آستانۀ سلطان مغفور شده، امارت اورمی از اسکندر بیگ بن شاه محمد بیگ که هنگام تسخیر خسرو پاشا بدو مقرر کرده بود، تغییر داده به علی بیگ مرحمت شده، اسکندر بیگ بعد از عزل از سنجاق اورمی از حکومت استغنا نموده، کنج انزوا اختیار کرده به عبادت مشغول شد و علی بیگ نیز چون یک سال به امر امارت اورمی مبادرت کرده، به جوار رحمت حق پیوست و ازو اولاد ذکور نماند.

اولیا بیگ بن بوداق بیگ بن شاه محمد بیگ، چون از پدر، خوردسال ماند حکومت موروثی چند سال به دست بنی‌عمان افتاد. چون آثار رشد و سداد در جبهۀ آمالش فروزان و نور دولت و استعداد از ناصیۀ اقبالش درخشان بود، عشیرت و اقوام برادوست به جهت امارت اولیا بیگ به درگاه فلک اشتباه سلطان مغفور رفته، استدعای امارت او نموده التماس ایشان به عز اجابت مقرون گشته، در تاریخ سنه خمس و ثمانین و تسعمایه= امارت از علی بیگ تغییر گشته به اولیا بیگ ارزانی شد و حالیا که تاریخ هجری در سنه خمس و الف1005ست امارت صومای بلا منازعت و ممانعت در ید تصرف اوست.

شعبۀ دویّم در ذکر امراء ترکور و قلعۀ داود ناصر بیگ بن شیر بیگ بن شیخ حسن بیگ: ناحیۀ ترکور را شخصی از آبا و اجداد ایشان سلطان احمد نام از ولایت برادوست تفریق کرده به طریق سنجاق متصرف شد. در محل تحریر این نسخۀ ابتر در تصرف ناصر بیگ بود و بالفعل در تصرف اوست و او مرد شجیع و متهور است و عمرش از هشتاد متجاوز بود.

به واسطۀ دعوی سنور و ثغور با عشیرت دیری تابع زینل بیگ حکاری، منازعه و مجادله کرده، قریب صد نفر در میانۀ ایشان ضایع شد و ناصر بیگ بعضی اوقات ترک دیار کرده به خدمت شاه طهماسب رفت و زینل بیگ حکاری به‌رغم او شیر بیگ نام؛ پسر او را تربیت کرده، ناحیۀ صومای که ازو افراز کرده به طریق سنجاق بدو تفویض نمودند و شیر بیگ به جهت بیزاری آزار خاطر پدر از عمر و دولت برخورداری ندیده، به مرض طاعون فوت شد و بعد از فوت شیر بیگ ناحیۀ ترکور به زین‌الدین بیگ نام از بنی‌عمان او مقرر گشت و زین‌الدین بیگ در هنگام فتح تبریز با امراء کردستان در سعدآباد نام محل در محاربۀ قزلباش به قتل رسید و ناصر بیگ تکرار ناحیۀ ترکور را الحاق سنجاق خود کرد.

باز خضر بیگ نام شخصی آن ناحیه به طریق سنجاق از آستانۀ سلطان مغفور گرفت و ناصر بیگ او را به قتل آورد. بعد ازو به یوسف بیگ عنایت کردند و بعد ازو به شاه محمد بیگ دادند و بعد ازو به حسینی بیگ بن شیخ حسن بیگ مقرر کردند و بالفعل در تصرف اوست و ناصر بیگ، شیر بیگ و یوسف بیگ و قره‌خان و صاروخان و شاه محمد و تیمورخان و حسینی و حیدر نام؛ هشت پسر داشت و شیر بیگ به نوعی که مذکور شد مطعون گشته فوت کرد و یوسف بیگ و تیمورخان نام پسرش در دست خضر بیگ به قتل رسیدند و صاروخان نام پسرش در دست حسینی بیگ نام؛ برادرش به قتل آمد.