دوری از این شهر و این قوم عنود

تخمیس دو بیت مثنوی
لە کتێبی:
اشعار فارسی محوی
بەرهەمی:
مەحوی (1836-1906)
 1 خولەک  990 بینین
دوری از این شهر و این قوم عنود
خواستم لیکن قضا با صد قیود
در «سلیمانیه» پیوندم نمود
«احمدم درمانده در دست جهود»
«صالحم افتاده در حبس ثمود»
پس همان به هر دم آری محویاناسناوی ئەدەبی
رو به سوی بارگاه کبریا
با دو صد زاری از این شه خواهیا
«ای کرامت بخش جان اولیا»
«یا بکش، یا باز خوانم، گو: بیا»