چون نیم پروانه بلبل‌وار آهی می‌کنم

لە کتێبی:
اشعار فارسی محوی
بەرهەمی:
مەحوی (1836-1906)
 1 خولەک  855 بینین
چون نیم پروانه بلبل‌وار آهی می‌کنم
طاعتم از دست چون ناید گناهی می‌کنم
خود به کام دل به راهش هیچ سر نتوان نهاد
پس به کام خود به سر بر، خاک راهی می‌کنم
ناله و زاری زدرد عشق کار مرد نیست
زین تب آهی گر کنم کارِ تباهی می‌کنم
سیل خونم بر رخ اشک از ندامت گل کند
بی‌رخت گر بر گلی گاهی نگاهی می‌کنم
یار نازک طبع تاب زاری ما نبودش
گاه‌گاهی زیر لب بس آه آهی می‌کنم
گر به پای هر گدای کویش افتم عیب نیست
عار کو؟ تعظیم شأن پادشاهی می‌کنم
ای که سوی کلبه‌ی فقر آیی از قصر شهی
گو ز بوم بوم قصد بارگاهی می‌کنم
در جوار میکده شاید به شیخ می‌کشان
نام یابم من بنای خانقاهی می‌کنم
راه شاه ما بود امروز محویناسناوی ئەدەبی شاهراه
خاکشم، بر تاج شاهی ناز شاهی می‌کنم