چه خوشست من بمیرم تو به سر مزارم آیی

لە کتێبی:
دیوان صافی (اشعار فارسی)
بەرهەمی:
سافی هیرانی (1873-1942)
 1 خولەک  341 بینین
چه خوشست من بمیرم تو به سر مزارم آیی
تا به پیش عرضه دارم همه علت جدایی
بخدا اگر ملایک بر قبض روحم آیند
ندهم بدست کس جان بجز از کف حنایی
چه کنم ازین دل زار نشود صبور با ما
چو بجز تو با کسی را نگرفته آشنایی
چو منم شهید عشقت نبود ز حشر بیمم
که حسابم از تو باشد چه غمم ز روسیایی؟
بر کشتگان خود را قدمی بنه تو جانا
همه خود حیات یابند به مزارشان بیایی
به صبا گرم فرستی ز غبار خاک کویت
نکنیم میل بوی همه نافهٔ خطایی
غم و درد صافیناسناوی ئەدەبی ای دوست چه دوا نمی‌پذیرد
مگر از ره خدا را تو بکشتنش رهایی