غیر جانم چون ندارم نقد رویت را بهایی

لە کتێبی:
دیوان صافی (اشعار فارسی)
بەرهەمی:
سافی هیرانی (1873-1942)
 1 خولەک  311 بینین
غیر جانم چون ندارم نقد رویت را بهایی
زان بیفگندم به راهت کردم او را خاک پایی
سلک شاهان را همین است، بینوایان را نوازند
چیست جانا گر نرانی از درت چون من گدایی؟
ترک کویت نیست ممکن بهر عشاقان زارت
غیر جنت عاصیان را نیست چون دیگر سرایی
از فراقت چون ننالم خود مرا کشتی به آخر
روزی از وصلت ندادی بهر درد مرا دوایی
بر سر بیمار عشقت گر گذر بنمایی جانا
خود ز آن دم با تو آید بهر معلولان شفایی
در جفای تو نهادم من که ایّام جوانی
بعد ازین شاید نگارا گر کنی با ما وفایی
صافیناسناوی ئەدەبی می‌خواهد که جانش زیر پایت صرف سازد
چون بجز تو می‌ندارد یار خود را هیچ جایی