چون شور می و ساقی مرا حال مدامست
لە کتێبی:
دیوان صافی (اشعار فارسی)
بەرهەمی:
سافی هیرانی (1873-1942)
1 خولەک
507 بینین
چون شور می و ساقی مرا حال مدامست
ای باده پرستان ره میخانه کدامست؟
ما خود بنهادیم ز سر و کار خرابات
زهد جاه و شرف و خرقهٔ طاعات که نامست
ساقی می گلگون به قرابه بیارید
چون بی میم این عیش جهانی نه به کامست
آن ذوق میم در افق عرش نشاید
این را به کسی گوی که او همدم جام است
ما جام جم و گنج فریدون نخواهیم
سودی ندهندم چو می و ساقی مرامست
بیهوده مخوان وعظ ایا واعظ بیدل
در خود چو اثر نیست مرا قول عوام است
صافیناسناوی ئەدەبی زره میکده را باز نگردد
چون در نظر پیر که آزاده غلامست