به روی گل نگرانم که روی یار گل است

لە کتێبی:
دیوان صافی (اشعار فارسی)
بەرهەمی:
سافی هیرانی (1873-1942)
 1 خولەک  352 بینین
به روی گل نگرانم که روی یار گل است
به بوی گل همه آنم که بوی یار گل است
به کوی دوست برفتیم هم نگه کردیم
پیاله گل، می گل، ساقی خمار گل است
به سوی پیر خرابات را نظر کردیم
رهش گل سر کویش گل و نگار گل است
چو در چمن نگردیم سر به سر دیدیم
شکوفه گل ورقش گل درخت خار گل است
چو سر به مجلس رندان کشیدم و دیدم
صدای بربط و چنگ نوای تار گل است
به سوی تکیه برفتیم بهر خدمت شیخ
مرید و شیخ گل و تکیه گل شعار گل است
به جای صافیناسناوی ئەدەبی چو باز آمدم به چشم آمد
که جایگاه گل و هر چه در دیار گل است