الا ای احمد سرور تویی از سروران یکتا

لە کتێبی:
دیوان صافی (اشعار فارسی)
بەرهەمی:
سافی هیرانی (1873-1942)
 1 خولەک  436 بینین
الا ای احمد سرور تویی از سروران یکتا
میان جمله پیغمبر شدی ممتاز و بی همتا
در آن شب جبرئیل یارت که رفتی بهر اسرارت
به هر چه شد طلبکارت عطا فرموده‌ات مولا
که معراجت حضور او شده تاجت ز نور او
مقامت «قاب قوسينعەرەبی» و مکانت «كان أو أدنیعەرەبی»
سلیمان حشمتش از تو، سکندر ظلمتش از تو
که لقمان حکمتش از تو شدی باعث هر اشیا
سما جای مقاماتت زمین کان علاماتت
چنان شد یار یارانت عدو شد نار بر اعدا
مزین سنبل مویت منوّر آن گل رویت
معطّر خال هندویت دو چشمت نرگس شهلا
منم مشتاق دیدارت به جان و دل طلبکارت
از آن لعل شکربارت بیفشان قطره‌ای بر ما
دریغا روسیاهم من، دریغا پر گناهم من
به ذنب خود گواهم من «دخيلك يا رسول اللهعەرەبی»
که صافیناسناوی ئەدەبی خان بیرون کرد غم و اندوه افزون کرد
دو چشمش چشمه‌ی خون کرد فراق سرور بطحا