نداشت هر که دل در هوای آن عارض

Li pirtûka:
Diwan-e Safi
Berhema:
Safî Hîranî (1873-1942)
 1 Xulek  395 Dîtin
نداشت هر که دل در هوای آن عارض
نیافت مایه ز نقد بهای آن عارض
اگرچه جان و دلم شد نثار تابش رو
ولی چه سود که نبود بهای آن عارض؟
امل مدار به عمری که در فراق بود
که باد هستی ما را فدای آن عارض
ندانی صنعت این جدولی تو خود مانی
مگر که خامهٔ قدرت روای آن عارض
به نزد مرده‌دلان وصف او مکن صافیNasnava edebî
که چشم خام نبیند صفای آن عارض