از صحبت ناجنس رهیدی و رسیدی

از کتاب:
دیوانی زاری
اثر:
زاری (1905-1982)
 1 دقیقه  285 مشاهده
از صحبت ناجنس رهیدی و رسیدی
به مراد دل گردید درونت روشن
خوش بهاریست همین فصل که از حُسن قضا
همزبان گشته به هم بلبل و گل در گلشن
یاری مرحمت حق به تدارک بشتافت
باز آورد دُر گم شده‌ات در دامن
شاخ امید تو تا میوه مقصود آورد
مطرب میکده ماست مبارک گوزن
سال عمرت چو دم صبح فزاید پرتو
آفتاب تو بر آن بدر بود نورافکن
«زاریتخلص» آن به، به دعا دست برآری که بود
دوستان تو مصون از همه آفات و محن