مژده دادند که ساقی قدحم خواهد داد

لە کتێبی:
دیوانی زاری
بەرهەمی:
زاری (1905-1982)
 1 خولەک  257 بینین
مژده دادند که ساقی قدحم خواهد داد
شود از قید غم این خاطر مسکین آزاد
از غم هجر رخ نوش‌لبان دل داند
که چه‌ها کوه الم بر تن و جانم افتاد
بنده‌ی شاه حریفان ز غم آزادم
که به سر منزل مقصود مرا کرد ارشاد
بعد از این دست من و دامن آن پیر مغان
که کسی عقده‌ای بی‌یاری لطفش نگشاد
گر اُمید شرف وصل نبودی در دل
تاب هجران، مرا گرد بدادی بر باد
شکر ایزد که به کوری رقیب آن مه نو
کشته‌ی هجر خودش را می دیدار بداد
«زاریناسناوی ئەدەبی» ار تلخی هجران چشیده است چه غم؟
اگرش دور فلک با تو نشاید دل شاد