در بیان احوال عشیرت روزکی و سبب وجه تسمیه ایشان

لە کتێبی:
شرفنامه
بەرهەمی:
شەرەف خان بەدلیسی (1543-1603)
 6 خولەک  658 بینین

بر ضمایر مهر مآثر فارِسان میدان فصاحت و خواطر حقیقت مداثر شهسواران عرصۀ بلاغت مخفی و پوشیده نماند که روزکی لفظ دَری است و بعضی املاء آن را به جیم و شین هم نوشته‌اند اما روژکی در اصل عبارت از یک روز است و کی که در آخر لفظ روز واقع شده کاف و یای وحدت است؛ مثل خواجکی و پردکی و امثال آن و بعضی از فصحای بلاغت انتما بر آنند که کاف و یا در فارسی برای تصغیر هم آمده است و می‌تواند بود که املای جیم قاعدۀ فصحاء عرب باشد که هرگاه ژا در لفظی دری باشد، به جیم درج می‌کنند و شین به مقتضای طبع بلغای کُردی باشد؛ چه از ثقات روات منضبط است و در سلک صحاح اخبار و آثار، منخرط که عشیرت روژکی در یک روز از بیست و چهار قبیلۀ اکراد در موضع طاب من اعمال ناحیۀ خویت جمع گشته و منقسم به دو فرقه شده، دوازده فرق او را بلباسی و دوازده گروه ایشان را قوالیسی خوانده‌اند و بلبیس و قوالیس دو قریه‎ای است از قرایای ولایت حکاری و به روایتی نام دو عشیرت است از طوایف بابان.

محصل کلام، چون اول در طاب جمع شده‌اند و اراضی آنجا را در میانۀ خود قطعه قطعه قسمت نموده، یکدل و یکجهت و یکزبان گشته از برای خود حاکمی نصب کرده، شروع در تسخیر ولایت کرده‌اند و مشهور است که هرکس در قریۀ طاب حصه از آن مقسومه ندارد، روزکی الاصل نیست. بعد از آنکه سر در ربقۀ اطاعت حاکم خود نهاده‌اند شروع در مملکت گیری نموده‌اند.

منقول است که در آن عصر حاکم بدلیس و حزو تاویت نام؛ شخصی از حکام گرجستان بود. روزکی ولایت بدلیس و حزو را ازو مستخلص گردانیده و به روایتی بدلیس را از عشیرت کردکی و حزو را از گرجی گرفته‌اند و به قول بعضی بدلیس را از عشیرت ذوقیسی انتزاع نموده‌اند. «العهدة علی الراوی».

القصه چون ولایت بدلیس و حزو را به ید تصرف و قبضۀ تسخیر درآوردند و مدتی از ایام حکومت متمادی شد شخصی که متصدی امر حکومت و متکفل مهام امارت روزکی بود فوت شده، منقطع النسل گشت و عشیرت روژکی ازین جا یکی در یکدیگر افتاده، گردن به اطاعت هم ننهادند و مضمون این ابیات مولانا هاتفی به ظهور رسید.

بر آن مملکت زار باید گریست
که فریادرس را ندانند که کیست
کند قحبۀ مست در کعبه قی
اگر چوب حاکم نباشد ز پی

چون مدتی احوال ایشان بدین وتیره گذشت روساء عشایر و قبایل درین باب با یکدیگر مشاوره نموده، رأی‌ها بر آن قرار گرفت که عزالدین و ضیاءالدین نام؛ دو برادر که از نسل سلاطین اکاسره در شهر اخلاط توطن دارند ایشان را از آنجا به میانۀ خود آورده، هر کدام که لیاقت و استعداد حکومت داشته باشد به امارت و دارایی نصب کرده، عنان اختیار در قبضۀ اقتدار او بگذاریم تا کار و بار مملکت و مهام ولایت رواج و رونق پیدا کرده، متمردین را مجال تمرد و عصیان نباشد، صغیر و کبیر عشیرت به این معامله راضی گشته سر مویی تخلف نکند.

چند نفر از اعیان عشیرت به شهر اخلاط رفته شهزادگان را به اعزاز و اکرام تمام از اخلاط برداشته به بدلیس آورده، جماعتی عزالدین را در بدلیس و فرقۀ ضیاءالدین را در حزو به حکومت برداشته، سر در ربقۀ اطاعت ایشان نهاده، رتق و فتق مهمات ملکی و مالی خود را در کف کفایت ایشان گذاشته، عنان اختیار مملکت را در قبضۀ اقتدار او نهاده، میر عزالدین نیز کماینبغی از عهدۀ دارایی بیرون آمده، عشایر و قبایل و اقوام را امیدوار و مستمال گردانید و نفس الامر، عشیرت روژکی در مابین عشایر و قبایل کردستان به کثرت سخاوت و شجاعت و فرط مردانگی و غیرت معروفند و به وفور ننگ و ناموس و به صفت راستی و درستی و دیانت و امانت موصوف.

هرگاه عقوبت و صعوبت بر سر حاکمان ایشان آمده، دقیقه از دقایق خدمتکاری و وظیفه از وظایف همراهی و جانسپاری، نامرعی نگذاشته، هر وقت که ولایت بدلیس از تصرف ایشان بیرون رفته و حاکمان آن جماعت برطرف گشته، به حسن تدبیر و رأی خود بی‌امداد و معاونت دیگران، متوکل و متوسل به عون الله گشته، ولایت خود را به تصرف درآورده‌اند و در میانۀ اکراد مشهور است که به عدد هر سنگی که در دیوار قلعۀ بدلیس نهاده‌اند، سر عشیرت روژکی (به باد) رفته است و هرگاه پادشاهان ذی شوکت را که ارادۀ تسخیر کردستان شود مقرر است که اول با حاکمان بدلیس و عشیرت روزکی مخاصمت نمایند و تا مادامی که عشیرت روزکی مطیع و منقاد نگردد، سایر عشایر کردستان به اطاعت و انقیاد، گردن نمی‌نهند و لهذا در حینی که سلطان غازی، ولایت بدلیس را از شمس‌الدین خان؛ حاکم آنجا گرفت، او از بیم غضب سلطانی به ولایت عجم رفت.

طایفۀ بایکی و مودکی و زیدانی و بلباسی، سه سال گردن به اطاعت گماشتگان آل عثمان ننهادند. حتی جمیع امراء اکراد حسب الاشارۀ سلیمانی چون دیوان کوه قاف هجوم بر سر این جماعت آورده، ایشان را رام نتوانستند کرد تا هنگامی که سلطان سلیمان مکان، مردم درۀ کیفندور و طوایف بایکی را به وساطت بهاءالدین بیگ؛ حاکم حزو معاف و مسلم ننمود و اولاد شیخ امیر بلباسی؛ ابراهیم بیگ (و قاسم بیک) را امیدوار و مستمال نساخت، به زور و غلبه تسخیر ولایت بدلیس میسر نگشت و اکثر اوقات امیرزادگان کردستان به بدلیس می‌آیند و اوقات به فراغت می‌گذرانند و میرزادگان و آغازادگان روزکی به در خانۀ امراء کردستان نمیروند و عشیرت روزکی در بلاد غربت به جفا و محنت کربت پای ثبات و وقار افشرده، مردانه و استوار کرده، صبر و تحمل، شعار خود ساخته به مراتب اعلی می‌رسند و به این اطوار بر سایر عشایر کردستان امتیاز دارند.

و این طایفه منقسم به بیست و چهار شعبه‌اند؛ ازین جمله پنج شعبه که قیسانی و بایکی و مودکی و ذوقیسی و زیدانی بوده باشد عشیرت قدیمی ولایت بدلیس‌اند و پانزده (؟) دیگر بلباسی و قوالیسی است. بلباسی کله جیری و خربیلی و بالکی و خیارطی و کوری و بریشی و سکری و کارسی و بیدوری و بلا کردی، قوالیسی، زردوزی و انداکی و پرتافی و قوالیسی و کردکی و سهرودی و کاشاغی و خالدی و استورکی و عزیزان.