بر سر مصحف رو زلف چلیپا داری
لە کتێبی:
اشعار فارسی سالم
بەرهەمی:
سالم (1800-1866)
1 خولەک
882 بینین
بر سر مصحف رو زلف چلیپا داری
تو پریچهره مگر دین مسیحا داری؟!
زدهی طرهی شبرنگ برآن صفحهی رخ
روز و شب مجلس کافر به کلیسا داری
عرق شرم ز خجلت به رخ گل بچکد
زین طراوت که تو در چهرهی زیبا داری!
زلف یلدا به رخ سال توان دید شبی
این چه سریست به یک ماه دو یلدا داری؟!
قصد قتلم نه به تنها کند آن دیدهی مست
خون صد طایفه در گردن مینا داری!
سوی دل چشم تو کمتر کند امروز نگاه
چه خماریست که در نرگس شهلا داری؟
در کفم ساعد سیمین تو بربود عنان
که به دل بردن سالمناسناوی ئەدەبی ید بیضا داری!