ای تُرک خطا، ماهِ خُتن، سرو خودآرا

لە کتێبی:
دیوان وفایی (اشعار فارسی)
بەرهەمی:
وەفایی (1844-1902)
 1 خولەک  739 بینین
ای تُرک خطا، ماهِ خُتن، سرو خودآرا
بر سوختهٔ خویش ببخشای خدارا
ما تشنه لبانیم تو هم آب بقایی
بر تشنه یکی جرعه ببخش آب بقا را
در هر شکن افتاده هزاران چو دل ما
مشکن دل ما، شانه مزن زلف دوتا را
آرایش روی تو صلا زد به قیامت
یارا در این روی دلارای میارا
گویند «وفایی» ز فلانی تو بکش دست
با پادشهان کی سر و کار است گدا را
در مکتب ما حرف جفا خوانده نمی‌شد
چشم تو اگر درس به من داد وفا را
از ناکسیِ من، همه ملت گله دارند
در صومعه و دیر مسلمان و نصارا
لطفی کن و بر حال «وفاییناسناوی ئەدەبی» نظری کن
ای خواجهٔ احرارِ من، ای شاه بخارا