یار نو رسته بگو بهر چه دل شیدا کرد؟

لە کتێبی:
دیوان صافی (اشعار فارسی)
بەرهەمی:
سافی هیرانی (1873-1942)
 1 خولەک  358 بینین
یار نو رسته بگو بهر چه دل شیدا کرد؟
شورش هر دو جهان بر سر ما پیدا کرد
عشق پوشیده میان خرد و پردهٔ صبر
پرده برداشت به هجران خرد رسوا کرد
گرچه عقلم بنهاد این همه خوان هستی
عاقبت ترک غم عشق همه یغما کرد
کوس بدنام که زد دل همه از عشوهٔ اوست
هرچه کردست به مجنون همه لیلی کرد
راز عشقت دل شیدا بر کوته نظران
نکند فاش که با خون جگر پیدا کرد
نشناسند اگر دلبر عاشق کش ما
آنکه قتل همه عشاق به یک ایما کرد
گر بپرسند تو را صافیناسناوی ئەدەبی سودازده گو
بهر دلشیفتگی رو به در بغدا کرد