من که جانانه پرستم چه باکم خلق است؟

لە کتێبی:
دیوان صافی (اشعار فارسی)
بەرهەمی:
سافی هیرانی (1873-1942)
 1 خولەک  542 بینین
من که جانانه پرستم چه باکم خلق است؟
بنگر آیین من و صوفی که چندی فرق است
نکنم همدمی زاهد سالوس شعار
که سعادت به همین زهد چو غرب و شرق است
نه متاعی است همین زهد خریدار بود
بر عارف نکنند سود که رنگ زرق است
من و میخانه و دستار می آلود را
که ز یمن میم این رنگ ز پا تا فرق است
من اگر توبه شکن باشم و گر ناقص عهد
چه تفاوت که سراپا ز خطایم غرق است؟
لیکن از پیر مغان داریم امید نجات
چو به هر زنگ گنه صیقل همت برق است
صافیاناسناوی ئەدەبی ندهم خرقهٔ درویشی را
به دو صد جامهٔ سنجاب اگر چه دلق است