من که مفتون نگارم شاه خوبانم کجا؟

لە کتێبی:
دیوان صافی (اشعار فارسی)
بەرهەمی:
سافی هیرانی (1873-1942)
 1 خولەک  385 بینین
من که مفتون نگارم شاه خوبانم کجا؟
مونس شبهای تارم ماه تابانم کجا؟
بر سر میدان عشقش صد هزاران سر چو گوست
تا نپرسی از سواران گوی چوگانم کجا؟
غم بپوشانید رویم از غبار هجر یار
بهر شستن جوی آب چشم گریانم کجا؟
سر به زانوی جنونی می‌نهم مجنون وار
یاد لیلی دارم اندر دل سیه خانم کجا؟
روز فردا عاشقان سرها برآرند از لحد
جملگی فریاد می‌دادند جانانم کجا؟
من که نقش یوسفی دارم به دل یعقوب وار
ساربانان را نگویم چاه کنعانم کجا؟
بلبل شیدا بگو صافیناسناوی ئەدەبی ز ما آموز عشق
نه به هر صبحی فغان دارد گلستانم کجا؟