خرمن غرور

لە کتێبی:
سروەی بەربەیان
بەرهەمی:
قانع (1898-1965)
 1 خولەک  320 بینین
ملخی بی درایت و نادان
کرد قصد غنیمت موران
با سری پر غرور و مغزی تھی
بر سر راه مور گشت روان
چون نظر بر درازی خود کرد
در گمان شد که اوست شیر ژیان
بال خود باز کرد و پی پی و زود
تیز میکرد هر دمش دندان
گاه بگفت نهنگ دریایم
گه زده دستها بر دامان
از قضا موركی در این صحرا
میدوید از برای دانه و دان
چون ملخ مور دید دشمن آمد
روی خود راست کرد در میدان
پای ناموس زد به قبهٔ خاک
چنگها تیز کرد همچونان
اَللَّهُ يَفْعَلُ مَا يَشَاءُعەرەبی خواند
آیهٔ فتح کرد ورد زبان
مور پر غیرت و حمیت بود
نبودش بیم اندر این میدان
چون درون ملخ مجوف بود
رفت دندان مور در توی آن
جان سپردش به قابِضُ الْأَرْواحعەرەبی
بر ملخ خصم گشت دور چندان
قانعاناسناوی ئەدەبی خرمن غرور این است
ثمرش نیست غیر کندن جان