خرمن غرور

Li pirtûka:
Sirwey Berbeyan
Berhema:
Qani (1898-1965)
 1 Xulek  333 Dîtin
ملخی بی درایت و نادان
کرد قصد غنیمت موران
با سری پر غرور و مغزی تھی
بر سر راه مور گشت روان
چون نظر بر درازی خود کرد
در گمان شد که اوست شیر ژیان
بال خود باز کرد و پی پی و زود
تیز میکرد هر دمش دندان
گاه بگفت نهنگ دریایم
گه زده دستها بر دامان
از قضا موركی در این صحرا
میدوید از برای دانه و دان
چون ملخ مور دید دشمن آمد
روی خود راست کرد در میدان
پای ناموس زد به قبهٔ خاک
چنگها تیز کرد همچونان
اَللَّهُ يَفْعَلُ مَا يَشَاءُErebî خواند
آیهٔ فتح کرد ورد زبان
مور پر غیرت و حمیت بود
نبودش بیم اندر این میدان
چون درون ملخ مجوف بود
رفت دندان مور در توی آن
جان سپردش به قابِضُ الْأَرْواحErebî
بر ملخ خصم گشت دور چندان
قانعاNasnava edebî خرمن غرور این است
ثمرش نیست غیر کندن جان