خون شد دلم، نسیم صبا غمگسار شو

لە کتێبی:
دیوان مولانا خالد
بەرهەمی:
مەولانا خالید (1779-1828)
 1 خولەک  343 بینین
خون شد دلم، نسیم صبا غمگسار شو
بر دشت شهرزور، دمی رهگذار شو
رفت آنکه ما به عیش در آن بوم بگذریم
زینهار تو وکیل من دل فگار شو
می بوس خاک آن چمن و بعد از آن روان
نزدیک بارگاه بت پرده دار شو
وا کن به صد هزار ادب بند برقعش
حیران نقش خامه پروردگار شو
بگشا چو غنچه گوی گریبان کرته اش
محو صفای سینهٔ آن گلعذار شو
تاری ز چین طره اش از لطف باز کن
گو سرچنار را که تورشک تتار شو
غم بر دلم نشست چو گردون ز داغ هجر
ای چشمه سار چشم تو هم سر چنار شو
بی کاری است کار جهان و جهانیان
بگریز خالدناسناوی ئەدەبی از همه و مردکار شو