ای از گل رخسارت خون خورده گل مینو

لە کتێبی:
دیوان مولانا خالد
بەرهەمی:
مەولانا خالید (1779-1828)
 1 خولەک  379 بینین
ای از گل رخسارت خون خورده گل مینو
با قد تو تا یک مو فرقی نبود یک مو
این شمع شب تار است یا پرتو رخسار است؟
این نافه تاتار است یا رایحه گیسو
برجیس مبدل شد با مهر جهان آرا
یا حور رخ جانان مقرون به خم ابرو
از غمزه خونریزت دل ریش بود، جان هم
چون نرگس فتانت کی دیده کسی جادو؟
یاقوت بود لعلت مرجان مرا یاقوت؟
در دایره ناسوت، نبود چو لبت دلجو
در بردن دل هاروت کی میشمرد ماروت؟
گیرد به نگه چشمت بر آهو دوصد آهو
گویند مگو با کس چندین سخن عشقش
کی گنج نهان گردد در دستگه هندو؟
گرچه سخن خالدناسناوی ئەدەبی خالی ز بلاغت نیست
لیکن نبود او را ذوق سخن خواجو