خون شد دلم، نسیم صبا غمگسار شو

Li pirtûka:
Diwani Mawlana Khalid
Berhema:
Mewlana Xalid (1779-1828)
 1 Xulek  559 Dîtin
خون شد دلم، نسیم صبا غمگسار شو
بر دشت شهرزور، دمی رهگذار شو
رفت آنکه ما به عیش در آن بوم بگذریم
زینهار تو وکیل من دل فگار شو
می بوس خاک آن چمن و بعد از آن روان
نزدیک بارگاه بت پرده دار شو
وا کن به صد هزار ادب بند برقعش
حیران نقش خامه پروردگار شو
بگشا چو غنچه گوی گریبان کرته اش
محو صفای سینهٔ آن گلعذار شو
تاری ز چین طره اش از لطف باز کن
گو سرچنار را که تورشک تتار شو
غم بر دلم نشست چو گردون ز داغ هجر
ای چشمه سار چشم تو هم سر چنار شو
بی کاری است کار جهان و جهانیان
بگریز خالدNasnava edebî از همه و مردکار شو