تو کز نبیرهی کاک احمدی و آل نبی
در ستایش حفیدان کاک احمد شیخ و شیخ سعید و شیخ معروف شیخ مصطفی
Li pirtûka:
Aš’ār-e Farsî-ye Şeyx Reza
Berhema:
Şêx Řezay Taɫebanî (1831-1910)
2 Xulek
1213 Dîtin
تو کز نبیرهی کاک احمدی و آل نبی
کفایت است از این خوبتر چه میطلبی
بس است قدر و شرف این قدر که جد شماست
شفیع روز قیامت، محمد عربی
نیا محمّد و مادر بتول و حیدر باب
زهی سلالهی طاهر «فدیتکم بأبيErebî»
به هر کجا که نسب نامهی شما خوانند
که را رسد که کند ادعای ذو نسبی
اگر به حرمت آل نبی نمیبودی
به نیمراه بماندی دعای نیمه شبی
اگر گذشت نزاعی میان ما چه عجب
زمانه راست کز انسان هزار بو العجبی
تهی نبود ز حکمت به «خیر من ر شد»
بخوان «حکایت خضر نبی و قتل صبی»
هزار سال بگویم اگر ثنای شما
سخن هنوز بود در مقام بی ادبی
محب آل رسول از گناه کی ترسد
«فقل لمذنبه ذنبه علی رقبی»
بس است عرض خلوص ای رضاNasnava edebî زبان درکش
بنزد آن که بود در مقام «يسمع بيErebî»
جناب شیخ سعید آن حفید قطب جهان
که یافته است زجدش نشان منتخبی
دوم نبیرهی فرخنده «شیخ معروف» است
به فضل و دانش او معترف ذکی و غبی
سوم سلالهی والا گهر جناب نقیب
که شیر رم کند از وی بگاه پر غضبی
دعای این سه حفید است ورد روز و شبم
به لطف خود همه را دست گیر یا ربّی