گر شعاع خسرو انجم نبودی ماه را

در مدح ناصرالدین شاه
Li pirtûka:
Aš’ār-e Farsî-ye Şeyx Reza
Berhema:
Şêx Řezay Taɫebanî (1831-1910)
 1 Xulek  1438 Dîtin
گر شعاع خسرو انجم نبودی ماه را
ماه می‌گفتم جمال ناصرالدین شاه را
نور ماه از آفتاب و نور شاه از خویشتن
در حقیقت فرق بسیاراست شاه و ماه را
گر نه از خط شعاع مهر بگرفتی ضیا
در فلک از شرم رویش کم نمودی ماه را
کبک را از سایه‌ی عدلش ز شاهین باک نیست
می‌زند هر دم به گردون بانگ قاها قاه را
سرنگون از طارم نیلی فتادی بر زمین
همچو نابینا که ناگه اندر افتد چاه را
این همان شاهیست کز بهر عدالت گستری
شیررا گوید شبانم گله‌ی روباه را
گفت با من ابلهی کوتاه‌بین از روی کین
قبله‌ی عالم توانی گفتن این جم جاه را
گفتم ای کوته نظر آخر نه او ظل خدا است
سرور عالم بیاید گفت ظل الله را
این همان شاه جهاندار است کزو خاقان چین
عرضه می‌دارد که دیرین بنده‌ام درگاه را
تا ابد این خسرو فیروز فرخ جاه باد
گردش گردون به کام ناصرالدین شاه را