دلبر صاحب جمال و اشرف عالی جناب
Li pirtûka:
Dîwanî Eḧmedî Kor
Berhema:
Eḧmedî Kor (1771-1856)
2 Xulek
830 Dîtin
دلبر صاحب جمال و اشرف عالی جناب
تا کی از ما رخ بپوشی، از پس پردە و حجاب
رخ مە دو پنج و چار، از رخ برانداز این نقاب
زین سوال بی خطا غمگین مشو، رو بر متاب
زانکە رد سائلان از اغنیا دور از صواب
حمد لله گوهر ذاتت بود درّ ثمین
نام تو با نام خود بر لوح کردە همنشین
مأخذ اسمین میم و حاء و میم و دال، یقین
نام خود را کرد «حمید» و نام تو هم شد «امین»
تا بدانند این توئی اشرفترین مرسلین
حمد للە گوهر ذاتت بود در مصون
از وجودت گشتە اصنام لات و عزا سرنگون
بس شر و بس فتنەهائی با تو کردند کافرون
نور دینت کرد مسخر شرق و غرب، دنیای دون
ظلمت کفر و ضلالت از زمانە شد برون
حمد للە گوهر ذاتت بود درّ منیر
هم بە وحیت کرد مرسل، هم بشیر و هم نذیر
هم شفیع و هم مشفع للعباد يوم العسيرErebî
ای خدا ما را نگهدار از الم های سعیر
إنك رب رحيمErebî، بر همە اشیا قدیر
حمد للە شد نصیبم ملت خیر البشر
سید دنیا و دین، شق بالإیما قمر
عارج هفت آسمان، كلهم معه الحجرErebî
این همە سنگ و شجر، از بهر تو شد سجدە بر
«أسأل الله النجاةErebî» از ألم های سقر
دیدن دیار یار خوشتر بود از هر چە بود
گر رسد دستم بە دامانش بسی نفع است و سود
آنچە در دنیا بود بی روئیت او بی وجود
حیف باشد صرف کنیم در میل عمر خود
بهتر آن باشد کە گیریم راە جنات الخلود