ای مونس پروانه پروا نشدی آری
Li pirtûka:
Diwan-e Safi
Berhema:
Safî Hîranî (1873-1942)
1 Xulek
552 Dîtin
ای مونس پروانه پروا نشدی آری
چشمت بر دیوانه دی وا نشدی آری
رویت چو بر ایشان شد، مویت چو پریشان شد
دل والهٔ ایشان شد بستند به یک تاری
شورت بسرم آمد جوی بسرم آمد
تا یاد سرم آمد خونابهٔ جوباری
بلبل که به گلزار است زان روی به گلزار است
زارش ز سر خارست خود نه ز سر خاری
دل در پیهٔ یار آنست هر دم ز پی یاری
نه در پیهٔ یارانست هر دم ز پی یاری
ای خواجه به دلدارم گو زخم به دل دارم
با اوست سر کارم خود نیست بسر کاری
صافیNasnava edebî چو در آزاری با زاری و بی زاری
شوری که ز سرداری شایستهی سرداری