ای به لب کوثر و هم چشمهٔ حیوان داری

Li pirtûka:
Diwan-e Safi
Berhema:
Safî Hîranî (1873-1942)
 1 Xulek  331 Dîtin
ای به لب کوثر و هم چشمهٔ حیوان داری
تو حیاتی همه دم بهر دل و جان داری
علت من همه ز انفاس مسیحای تو است
گرچه صد گونه ید موسی عمران داری
درشگفتم که چه سرّیست به هم ظلمت و نور
وین عجبتر که به شب روز درخشان داری
من چرا معبده و میکده تفریق کنم
چو دلایل تو به انجیل و به فرقان داری
من ندانم که بدین قول مرا گوش دهد
ملحدانت همه در روضهٔ رضوان داری
همه آصف صفتان را به رهت مورانند
کو چه شاهی که مگر مهر سلیمان داری
صافیNasnava edebî سگ وار بدر آمده بازش نظری
که هزاران چو او بر در گیلان داری