رفیقان همتی، فریاد، زاری

Li pirtûka:
Diwan-e Safi
Berhema:
Safî Hîranî (1873-1942)
 1 Xulek  397 Dîtin
رفیقان همتی، فریاد، زاری
شبم تا صبح این افغان و کاری
به در رفته ز دست بی اختیاری
شدم یاران اسیر زلف یاری
زخم دارم من از تیر حبیبان
دوا کی خواهم از دست طبیبان؟
دعا خواهید بهر این غریبان
شدم یاران اسیر زلف یاری
چنان از عشق جانان نتوانم
خبر از حال خود چیزی ندانم
ازین در هستی خود در گمانم
شدم یاران اسیر زلف یاری
چو مجنون سو نهادم در بیابان
همیشه دل پر از خون دیده گریان
ندانی از چه شد حالم پریشان
شدم یاران اسیر زلف یاری
رفیقان دست از صافیNasnava edebî بدارید
به کفر زلف یارم واگزارید
به پیشم نام اسلامی میارید
شدم یاران اسیر زلف یاری