تا به کی سودای سرای دل درین بازار عشق
Li pirtûka:
Diwan-e Safi
Berhema:
Safî Hîranî (1873-1942)
1 Xulek
388 Dîtin
تا به کی سودای سرای دل درین بازار عشق
خاک سرها همه خشتی است در دیوار عشق
رو به سوی دیر چون کردیم دیدیم عاشقان
جمله با پیر مغان در طاعت و اذکار عشق
زاهدان بنشسته رو در قبله و پشت بر خدا
مست هستی و بی خبر از جلوهٔ دلدار عشق
منکران عشق کفر ما چو شهرت دادهاند
مینهم پا در حریم کعبه با زنّار عشق
دین ما عشق است و ایمانم به عشق آمیخته
دیگر آیینی ندانیم ما بجز اسرار عشق
کلبهٔ احزان ما تار است بی نور جمال
کی درین کاشانه تابد پرتو انوار عشق
منع ما گر میکنند امروز از عشق رخش
روز دیوان خدا چشم من و دیدار عشق
کائنات از عشق ما مخلوقند ما یک ذرهایم
نقطهوارم در محیط خامهٔ پرگار عشق
صافیNasnava edebî دم درکش ازین اسرار عشق ورنه تو را
سر زنندت بر سر دار از در سردار عشق