این آتش عشقت به دلم هست نه هر کس

Li pirtûka:
Diwan-e Safi
Berhema:
Safî Hîranî (1873-1942)
 1 Xulek  506 Dîtin
این آتش عشقت به دلم هست نه هر کس
دانم که همی سوزدم ای شاهد نورس
گر چه نفسم دود دل سوخته باشد
چون نار غم توست مرا در دو جهان بس
این حال تو را کی شود ای زاهد خودبین
شایستهٔ این آتش جانانه نه هر خس
خود در بر تو جامهٔ رندان چه سود است؟
کی زیب به اعمی دهد این جامهٔ اطلس
صافیNasnava edebî تو بنه سر به در میکدهٔ دوست
روزی بود او جامی دهد بر توی بیکس