خوابم نماند بر سر فکرش شب دراز

Li pirtûka:
Diwan-e Safi
Berhema:
Safî Hîranî (1873-1942)
 1 Xulek  295 Dîtin
خوابم نماند بر سر فکرش شب دراز
باری چه بودی ار دهدی وعدهٔ نیاز
حوران بهشتی همه از سر قدم کنند
آری اگر که یار کند عزمشان بناز
بر لوح دلم چو عشق ویم نقش جاود است
واجب شد است ذکر نگارم بهر نماز
از سرّ دم زدن که نه شایان هر ملوک
جز دلبر مرا که بود شاه ملک راز
صافیNasnava edebî اگر وفا طلبی رو جفا بکش
خواهی وصال با غم هجرش دمی بساز