بی تو هر لحظه مرا ساعت و ساعت ماهی است
Li pirtûka:
Diwan-e Safi
Berhema:
Safî Hîranî (1873-1942)
1 Xulek
640 Dîtin
بی تو هر لحظه مرا ساعت و ساعت ماهی است
بهر ایام چنان عمر چنین کوتاهی است
پارهٔ عکس جمال تو گر افتاده به کوه
کوه میسوزد از آن جلوه نه کوهی کاهی است
بی تو جنت بر عشاق سراچه است ولی
نار دوزخ به جمال تو نظارت گاهی است
آن حرارت به رخ شمس که باشد فردا
همه از سینهٔ عشاق تو سوزان آهی است
خرقه پوشان ریا جامهٔ هستی در بر
خود ندانند عبودیتشان گمراهی است
ما که در سایهٔ آن یار جهان آراییم
چه شود گر همه اغیار ز ما خون خواهی است؟
پیش شاهان ننهم صافیNasnava edebî سر خود زیرا
شاهد ما که سلیمان حشم و جم جاهی است