مهین جون
از کتاب:
دیاریی مەهاباد
اثر:
ملا غفور دباغی (1927-1990)
1 دقیقه
862 مشاهده
ای سرو قدت چوبەی اعدام مهین جون
خال سیهت دانە و هم دام، مهین جون
ماتیک لبت زانکە به خون سخت شبیە است
میمانی بە جلاد خون آشام، مهین جون
در محبس چاە زنخت هر کە در افتاد
از وی اثری نیست بەجز نام، مهین جون
مردانِ دلیرند اسیرانِ کمندت
شیران مهیبند تو را رام، مهین جون
با آتش رگبار نگاهت چە توان کرد
جز کشتە شدن، عاشق ناکام، مهین جون
آن دسته ز عشاق کە در بند کشیدی
محکوم بە مرگند سرانجام، مهین جون
جایی کە در احکام تو تجدید نظر نیست
ما را چە امید است بە فرجام؟ مهین جون
با این همە تشدید ستم، باز نگیریم
ما دلشدگان بیرخت آرام، مهین جون
قهر تو صفا، خشم، وفا، نیش تو نوش است
شهد است مرا زهر تو در کام، مهین جون
چشمان میآلود تو را شیخ ببیند
سجادە نهد در گرو جام، مهین جون